”مکاشفات راسکلنیکف با آر.جی.دیو در گالری دوزخ” یا یک تلاش بی‌نتیجه

یادداشتی بر نمایش  ”مکاشفات راسکلنیکف …” به کارگردانی سابینا شیاری و پیمان مجیدی

نمایش ” مکاشفات راسکلنیکف با آر.جی.دیو در گالری دوزخ”  نمایشی است که تلاش کارگردانان و بازیگرانش برای ارائه‌ی یک کار بی‌نقص و نو به خوبی به چشم می‌خورد، تلاش بازیگران برای ارائه‌ی یک بازی بی‌نقص و اکت‌های به جا و تلاش کارگردانان برای انتخاب میزانسنی درست و انتخاب بازیگران متناسب و نهایتا تلاش برای متاثر کردن تماشاچی. این تلاش گروه برای نیل به این خواسته‌ها به وضوح به چشم می‌آید و در ابتدا تماشاچی را امیدوار می‌کند.

اما این تلاش نهایتا بی‌نتیجه باقی مانده و به جز یکی، دو صحنه‌ی درست و به جز بازی بی‌نقص و دیدنی رامین سیار دشتی، در باقی نمایش نتیجه‌ای به همراه نداشته و جز خستگی برای تماشاچیان چیزی باقی نمی‌گذارد، چنان‌که اغلب تماشاچیان در همان پرده اول اظهار خستگی می‌کنند و صدای اعتراض‌شان به موضوع نمایش و چگونگی اجرای آن به خوبی به گوش می‌رسد و حتی برخی سالن را ترک می‌کنند.

نمایش  ”مکاشفات راسکلنیکف…”  اساسا قصه ندارد و علی‌رغم ادعای نویسنده و کارگردان بر اقتباس آن از ”جنایت و مکافات” اثر داستایوفسکی، ما هیچ ردپای معناداری از این رمان را در این نمایش نمی‌بینیم، به جز چند اسم.

تماشاچی نیز از ابتدا تا پایان نمایش با تعداد زیادی سوال مواجه می‌شود که نمایش به آن‌ها پاسخ نمی‌دهد و تنها به آسمان و ریسمان بافی‌های بی‌معنا و شعار دادن‌های بی‌ربط ادامه می‌دهد. سوالاتی نظیر این‌که زمان و مکان قصه چیست؟ مشکل راسکلنیکف چیست و اساسا او کیست و چه می‌خواهد؟ دختر فاحشه است یا عاشق؟ استاد کیست؟ پیرزن کیست؟ پولدار هست یا نه؟ راسکلنیکف پول را برای چه می‌خواهد؟ مبارزه سیاسی یا ازدواج؟ و بسیاری سوال از این دست.

نمایشنامه  ”مکاشفات راسکلنیکف…”  هیچ زمان و مکان مشخصی ندارد و تنها مجموعه‌ای از شعارهای سیاسی است که از زبان الکن پرسوناژهایی در حد تیپ و حتی پایین‌تر از آن بیان می‌شود، پرسوناژهایی که تا پایان برای ما ناشناس باقی می‌مانند. اسم نمایشنامه نیز که روی پوستر دیده می‌شود در طول نمایش به همان بی‌معنایی و بی‌ربطی اولین مواجهه‌ی تماشاچی با آن باقی می‌ماند و لابد بعد نمایش تماشاچی باید در گوگل بچرخد تا معنای ” آر.جی.دیو” را بیابد و البته باز هم از بی‌معنا بودن نام نمایشنامه و بی ربطی‌اش به نمایش نمی‌کاهد.

نمایش  ”مکاشفات راسکلنیکف …”   یک بازیگر خوب دارد که درست و به جا و به اندازه بازی می‌کند: رامین سیار دشتی؛ اما سایر بازیگران با اکت‌های بی‌معنا و خارج از اندازه، عدم استفاده‌ی درست از توانایی‌هایشان (مثل بازیگر نقش راسکلنیکف که از صدایش استفاده‌ی درست و به جا نمی‌کند و بی‌جهت صدایش را مهار می‌کند) و گاها فراموش کردن اکت‌هایشان و یا بازی در حد اتودهای بازیگری توسط بازیگر زن که نتیجه‌اش خنده‌های مضحک او است و ایراداتی از این دست ، به اثر آسیبی جبران ناپذیر می‌زنند.

نمایش  ”مکاشفات راسکلنیکف…”  از جهت میزانسن نیز ایرادات اساسی دارد. بازیگران در اکثر صحنه‌ها یکدیگر را ماسکه می‌کنند، تاریک و روشن شدن‌های صحنه بی‌معنا است و در مواقعی که به علت امکانات نامناسب سالن، سایه‌ی بازیگران روی دیوار می‌افتد، هیچ معنایی را القا نمی‌کند و کارگردان هیچ استفاده‌ای از آن نکرده است، حال  آن‌که می‌شد از این تهدید، یک فرصت ایجاد کرد و آن را در خدمت اثر درآورد و یا به شیوه‌ای این سایه‌ها را حذف کرد تا حواس تماشاچی را پی یک امر نامربوط و زاید نکشاند و یا مثلا در جایی که صدای باز و بسته کردن درب از بلندگوی نزدیک تماشاچی به گوش می‌رسد، اگر کارگردان درب را نزدیک بلندگو قرار می‌داد، میزانسن برای تماشاچی واقعی‌تر می‌شد. یا وقتی دختر کفش‌های پاشنه بلند خود را در می‌آورد هم‌چنان بر پنجه‌ی پا راه می‌رود که هیچ معنایی را القا نمی‌کند و کمکی به معرفی پرسوناژ دختر هم نیست و بدتر این‌که دختر هم گاهی فراموش می‌کند بر روی پنجه راه برود.

در واقع کارگردان در انتخاب میزانسن‌ها نه از پس نمایشنامه بر آمده است و نه از پس سالن اجرا، سالنی که با همه‌ی نواقصی که دارد کارگردان آگاهانه نمایش را در آن اجرا کرده، پس باید بر این نواقص غلبه می‌کرده و آن‌ها را در خدمت نمایش می‌گرفته است.”مکاشفات راسکلنیکف…”  یک تجربه‌ی کارگاهی است که احتیاج به اصلاحات اساسی دارد تا به یک نمایش قابل دیدن تبدیل شود.


این مطلب در تاریخ ۰۷ آبان ۱۳۹۳ در وبسایت تئاترفستیوال منتشر شده است.

لطفا نظر خود را درباره این مطلب بیان کنید

آخرین مطالب