یادداشتی بر نمایش «طلسم صبحگل» به کارگردانی قطب الدین صادقی

نمایش قصهای ساده و دمِ دستی دارد. چنان ساده و بیگره و بیفراز و نشیب و چنان لوس و لوده که کمترین کششی برای تماشاچی ایجاد نمیکند. قصه، آغاز و پایاناش سالها است برای مخاطبین نمایشهای فکاهی لو رفته است و اگر شوخیها را از نمایش حذف کنیم، جز یک تعداد بازیگر که دست و پایشان در هم گره میخورد، چیز دیگری باقی نمیماند.
قطبالدین صادقی فقط یکی از تئاتریهای فکاهی دههی ۵۰ ایران را بازسازی کرده است و واقعا باید از او پرسید در این بازسازی چه سودی است؟ در تکرار چندین و چند بارهی متلکهای سیاسیِ بیمورد و اغلب اوقات نامربوط به داستانِ نمایش، حرکات و دیالوگهای اروتیک و زیاده از حد، شوخیهای تکراری و لو رفته برای تماشاچی، ریتم کشدار و خستهکننده که علی رغم استفاده از موسیقیهای نوستالژیک دهههای ۴۰ و ۵۰، باز هم مخاطبِ علاقمند به این سبک از نمایشها را خسته میکرد.
۱۴۰ دقیقه شوخی بیمورد، متلک جنسی و سیاسی لوس، داستان تکراری و پایانِ وصلهپینه شده! آیا واقعا انتظار جشنواره فجر و تماشاچیان از قطبالدین صادقی که ظاهرا از بزرگان تئاتر ایران است، در این اندازه است؟! آیا واقعا قطبالدین صادقی به صرف اینکه ما از عهدهی تئاتر غرب برنمیآییم و تئاتر ایرانی را فراموش کردهایم، باید ما را به تکرار ۳۰-۴۰ سال قبل از خود مجبور کند؟! آیا برای اینکه ۱۰ سال اخیر جامعهمان را نقد کنیم و آن را در قالب شوخیهای اجتماعی و سیاسی بیان کنیم، حق داریم ۱۴۰ دقیقه وقت تماشاچی و وقت جشنواره و سالن اصلی مجموعه تئاترشهر را اشغال کنیم؟
استفاده از بازیگرانی چون رضا فیاضی، سیروس همتی و حسن دادشکر که نیروهای به راستی قوی و موثر تئاتر ما هستند، در تنها جشنواره بینالمللی کشور ما باید در یک نمایش به اصطلاح فکاهی هدر برود؟!
شاید “طلسم صبحگل” با شاخصههای نمایشهای فکاهی لالهزاری همخوانی داشته باشد، اما مسلما در جشنواره تئاترفجر، آن هم به کارگردانی صادقی با همهی ادعایش جایی به خود نمیتواند و نباید اختصاص دهد. چرا که در کل طول سال، نمایشهای مشابه اتفاقا با حضور عدهی زیادی از بازیگران همین نمایش در سالنهای درجه دو و سه تئاتر در حال اجرا هستند و مخاطبان خاص خود را هم دارند!
اما حضور چنین اثری در جشنواره فجر آن هم به کارگردانی قطبالدین صادقی باعث شد ما و عدهی زیادی از تماشاچیان فکر کنیم اشتباه وارد سالن شدهایم و این نمایشی که پر است از متلکها و شوخیهای تکراری و نامربوط به اثر، نمایشِ قطبالدین صادقی نیست! اما این شلنگ تخته محض، “طلسم صبحگل” به کارگردانی قطبالدین صادقی بود! و باورکردنی نیست که این همان قطبالدین صادقی است که مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای هنرهای نمایشی را در دانشگاه سوربن پاریس گذرانده است و آثاری چون هملت، آرش، مده آ، آژاکس و بهرام چوبینه را با آن میزانسنهای درخشان کارگردانی کرده است، واقعا باورکردنی نیست.
این مطلب در تاریخ ۰۹ بهمن ۱۳۹۲ در وبسایت تئاترفستیوال منتشر شده است.