یادداشتی بر نمایش ”۹۱۹۱۳” به کارگردانی آیدین الفت

من یکی از طرفداران و شنوندگان رادیو “نمایش: هستم و برنامههای این رادیو را با همهی کم و کاستها و حسنها و معایبش دنبال میکنم. رادیو را روشن میکنم، موج ۱۰۷/۵ را پیدا میکنم و نمایشی را گوش میدهم. اما هیچ وقت فکر نمیکردم ، در یک سالن بزرگ تئاتر، با بهای گزاف هر بلیت ۲۰۰۰۰ تومان، به تماشا نه، بلکه بنشینم به گوش دادن یک نمایش، آن هم نمایشی بد، حتی از بد هم بدتر.
نمایش ” ۹۱۹۱۳ ” هیچ چیز برای عرضه به مخاطب ندارد. مخاطب تشنهای که بعد از خواندن لیست بلند و بالای صداپیشگان مشهور نمایش، در عمل فقط با صدای ضبط شدهی آنها مواجه میشود و اوضاع وقتی بدتر میشود که بخش اعظم این نمایش را همین صداهای ضبط شده تشکیل میدهند، یعنی نمایشی در کار نیست، فقط صدا است و صدا، آن هم صدایی که واضح نیست، قصهای نمیگویید و فقط رعبآور است.
در میان این صداها، مثلاً بازیگری هم حضور دارد، که بیشتر شبیه نظافتچی سالن نمایش است که گویا در حین ورود تماشاچیان در سالن جا مانده و متوجه آنها نشده و حین پخش نمایش سالن را تی میکشد و گاهی هم گویی از ترس صداهایی که در سالن پخش میشود، صدایی در میآورد که آن هم با آن لکنت بیمعنایش اصلاً به گوش نمیرسد که چه میگوید.
تنها دریافت قطعی ما از این نمایش این است که تک پرسوناژ آن یک زندانی است با شماره ۹۱۹۱۳ و همین و همین. چرا که تنها بازیگر این نمایش بی هیچ اکت معناداری روی صحنه میآید و جز تعدادی ادا و اطوار کاری نمیکند که در ارایهی همین ادا و اطوارها نیز موفق نیست و دست و پایش در هم گره میخورد و مثلاً چراغهای روی سطل را اشتباه روشن میکند و سطل را پایین میاندازد و یکی از عوامل پشت صحنه باید سطل را به روی سن بازگرداند.
ما و البته کارگردان این اثر نباید فراموش کنیم که تئاتر مجموعهای است از حرکات بدن، کلام و صوت (موسیقی و…)، حال حذف هرکدام از این المانها میتواند تئاتر را از ماهیت خود دور کند، چه برسد که در نمایشی تقریباً همهی آنها، جز صوت حذف شود. و این اتفاقی است که در “۹۱۹۱۳” رخ میدهد. حال به این تصویر بیمعنا و کسلکننده و آن صداهای در هم و نامفهوم و بیهدف، اضافه کنید رفت و آمد عوامل کار را در پشت صحنهای که در مقابل چشم تماشاچی است و در این بین حتی کارگردان هم در حرکتی عجیب، با چراغ قوهی موبایلش در پشت صندلیهای تماشاچیان راه را پیدا میکند که بیاید و روی صحنه چند دقیقه ای پیانو بنوازد! که اینجا دیگر نقطهی اوج نمایش بود که همه را به خندههای زیر لب واداشت.
”۹۱۹۱۳” هیچ نیست. حتی یک نمایش رادیویی هم نیست، حتی تجربهای خلاقانه هم نیست و یک کمفروشی اساسی است به مخاطبی که بیشک به زحمت تئاتر را در سبد فرهنگیاش قرار داده است و تنها مخاطب را به تئاتر بدبین میکند. ”۹۱۹۱۳” نه تنها کمفروشی است به مخاطب، که کمفروشی است به تئاتر و کاش حداقل چنین نمایشهایی در سالنهای اصلی شهر اجرا نشوند، چرا که مخاطب نباید برای دیدن تجربههای عجیب و غریب هنرمندان هزینه بپردازد و وقت بگذارد، آن هم تجربههایی بی ارزش و خودخواهانه.
این مطلب در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۹۳ در وبسایت تئاترفستیوال منتشر شده است.