یادداشتی بر نمایش “ملکهی زیبایی لینین” به کارگردانی همایون غنیزاده

”ملکهی زیبایی لینین” یک جلسهی روانکاوی است، یک روانکاوی بر مبنای جامعه شناسی.
روانکاوی جامعهای که مثلا علیه گذشتهاش طغیان کرده و میخواهد به سوی آینده برود. جامعهای که همهی واکنشهایش و گهگاه کنشهایش سایهای است از گذشتهی او. جامعهای که از گذشتهاش گریزان است. جامعهای که بزرگترین آسیبها را در گذشته دیدهاست. جامعهای که در گذشته استثمار شدهاست. یکی در کودکی توپ تنیساش را از او ربودهاند و او سالها در حسرت بازی با راکتی بی توپ بوده و راکت با او قد کشیده و بزرگ شده و او همچنان در پی توپ است و از همه شاکی؛ چرا که همه را دزد توپش میداند. دیگری از کودکی تا جوانی جورکش دیگران بوده و امروز وسواسهای فکری و عملی رهایش نمیکنند تا همان دیگران و یا حتی دیگرانی فرضی را راضی نگه دارد و دیگری…
در این روانکاوی عظیم و عمیق؛ تو، توی تماشاگر غرق میشوی و رنگ سفید، تمام سفیدِ دکور و زمینه، تو را هر لحظه در این عمق بیشتر فرو میبرد، گویی تو هیپنوتیزم میشوی؛ تا اقرار کنی کدامیک از پرسوناژها هستی!
استفادهی به جای کارگردان، که خود طراح دکور و صحنه و لباس نمایش نیز هست، از رنگ سفید محض، نورپردازیهای به موقع، موسیقی همراه با اثر و البته بازی خوب بازیگران، تو را مجبور میکند هیپنوتیزم شوی و خودت را بیابی و بپذیری تو؛ توی واکنشگرِ مسخشدهی استثمار شده، تا زمانی که درمان نشوی یکی از کارهای زیر را باید انجام دهی : در کشوری که استثمار شدهی آن هستی کثافتها را بشویی. یا در کشور خودت با وسواسی بیمعنا، گِل کفشها را بشویی؛ و یا در مدینهی فاضلهی ساختگیِ پیشِ رو، خون بشویی.
اما از لحظهای که نقابها کنار میرود، همه به هم راست میگویند؛ توپ تنیس پیدا میشود، مهربانیها مشخص میشود. شخصیتها که علیرغم رنگ سفید محض صحنه، سیاه بودند، به سمت سفیدی حرکت میکنند و درمان میشوند، زیبا میشوند، سفید میشوند، ملکه میشوند. حتی اگر کنشهایشان گِلی باشد! و چمدان به دست به سمت خودِ خودشان میروند.
”ملکهی زیبایی لینین” اثری است از کارگردانی تیزهوش که بسیار خلاق و نوآور است اما حد نگه میدارد و اندازه میداند. اگر صحنه را سفیدِ سفید میکند چون زیبا بوده یا نو بوده این کار را نکرده است و اگرهای بسیاری از این دست، و همهی اینها را در خدمت نمایشنامه انجام داده است.
گرچه ریتم این تئاتر، خطی پیش میرود و فراز و فرودهای این روانکاوی را مخاطب به صورت ریتمیک حس نمیکند و شاید همین امر هم مخاطب را خسته میکند. سفیدی صحنه چشماش را میآزارد و بنا به عادت بد این روزها، سالن را ترک میکند! اما برای مخاطبینی که به دنبال تجربههای نو و خلاق و البته علمی هستند ”ملکهی زیبایی لینین” اثری قابل توجه خواهد بود.
این مطلب در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ در وبسایت تئاترفستیوال منتشر شده است.