یادداشتی بر تئاتر “مرگ تصادفی یک آنارشیست” به کارگردانی مصطفی عبداللهی

“مرگ تصادفی یک آنارشیست” به کارگردانی مصطفی عبداللهی و داشتهها و احیانا ً کاستیهایش، هرچه باشند؛ تصادفی نیستند.
آنچه در این نمایش اتفاق میافتد و تماشاچی را به لذت بردن مجبور مینماید، حاصل درکی است عمیق از سوژهی نمایشنامه. درکی چنان حقیقی که تو را به شک وامیدارد که شاید نویسندهی نمایشنامه نیز مصطفی عبداللهی بوده و نه داریو فو! و یا اینکه احتمالا ً داریو فو خود نیز به همین شکل “مرگ تصادفی یک آنارشیست” را کارگردانی میکند.
دکور بسیار ساده است و از کمترین آکسسوار در آن استفاده شده است و بازیگران خود به تنهایی بار القاءِ مفاهیم را به دوش دارند. استفاده از ۲ میز، ۴ صندلی و یک پنجره! و نور پردازیِ به جا، که صحنه را تماما ً در خدمت نمایشنامه میگیرد. آمد و رفتهای معنادار، بازیهای به اندازه و کنترل شده و در واقع درخشان و نهایتا استفادهی به جا از تمام نقاط صحنه.
و بعد دیالوگها: در این وانفسای سوژهزدگی و شعارزدگی و عقدهگشاییهای سیاسی هنرمندان بر صحنهی تئاتر و یا بر پردهی سینما، “مرگ تصادفی یک آنارشیست” اثری است بسیار صادق، به دور از شوخیهای جنسی بیمعنا و بیربط به اثر و فارغ از تکهپرانیهای سیاسی به ظاهر ایرانیزه شده که به اثر هم بیربط هستندند و آن را به اثری از دست رفته بدل میسازند. همهی واژهها به خوبی انتخاب شدهاند و به خوبی ادا میشوند و هر کس سر جای خودش بهترین شوخیهای جنسی و غیرجنسی ، بهترین انتقادهای سیاسی و بهترین از هر چیز را ارایه میدهد . تمِ طنز تلخ نمایشنامه نیز با تکیه بر همین ”حد نگه داشتنها” است که حفظ میشود.
و خب بیشک بعد از مصطفی عبداللهی، ستارهی این نمایش، میکائیل شهرستانی بود که گویی جوان است و بسیار چاپک و پرانرژی نقشی را بازی میکرد که همه را به بازی میگرفت، از پرسوناژها تا تماشاچیان! نقشی که گویا نقش کارگردان اثر بود، نقشی که احتمالا ً داریو فو نوشته است تا خودش بازی کند، نقشی که اگر مصطفی عبداللهی سلامتاش اجازه میداد ، باید خودش بازی میکرد. نقشی که شاید هر بازیگر تئاتری دوست داشته باشد بازیاش کند و شهرستانی آن را بسیار درخشان اجرا کرد، چنان درخشان که کلیت اثر را تحتالشعاع قرار داد.
“مرگ تصادفی یک آنارشیست” رخدادی است غیرقابل چشمپوشی و البته تحسین برانگیز در امروزِ روزِ تئاترِ ما، اثری که اصلا ً تصادفی نیست. هیچ تصادفی نمیتواند منجر به ایجاد اثری شود که همه از آن لذت میبرند و این همه یعنی خودِ کارگردان و گروهاش ، یعنی منِ تماشاچی، منتقدین و اساتید تئاتر و به احتمال زیاد حتی نویسندهی اثر. پس هیچ اتفاقی تصادفی نیست ، چه برسد به مرگ یک آنارشیست!

این مطلب در تاریخ ۰۴ اسفند ۱۳۹۲ در وبسایت تئاترفستیوال منتشر شده است.